بازی

ساخت وبلاگ
عکس پروفایل بخش خیلی کمی از نوشته ایه ک زنعموم ازخواهرش توقم پرسیده ونوشته وخواهرشم از یک اقایی ازروی قران ک خیلیم سرش شلوغه

البته اگ ازین ب بعدزن عمومم توبازی نیاد!ویاب خاطرخراب شدن ذهنیت من درباره علیرضا توسط این نوشته،دوران غممودوباره علیرضاشروع نکنه تودانشگا!

پ نوشت:اگ تقاضاشه متن کاملشومیذارم

بازی...
ما را در سایت بازی دنبال می کنید

برچسب : من ی احمقم,من یه احمقم, نویسنده : eshqeajiba بازدید : 148 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 18:36

امروزتوراه رفت ب پونک برای پخش نذری های قیمه تازه مامانم جریان خواستگاری روبهم گفت چون میخواست مادرپسره نظرشوبگه بعدش ب من بگه.گفت اولش ی خانومه ازمن خوشش اومده وبعدش ب مامان پسره گفته.بعدش مامان پسره ی باراومده مسجدک ببینتم وخییلی خوشش اومده ازمن!البته ب نظرمن اصلامامانی درکارنبودوعلیرضامستقیماباپسره درارتباطه.گف واس ی سازمانی ب نام علی بن موسی الرضاکارمیکنه واین ینی کارمندافاعلیرضای ماس!.اولش ک مامانم گفت هیچ عکس العمی نداشتم چون دلم فشرده وغمگین شدب خاطر علیرضا.بعدش ب این فک کردم ک نوزده سالم شده وعلیرضاخواسته مث مهلاخواستگارداشته باشم.مث بازی...ادامه مطلب
ما را در سایت بازی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eshqeajiba بازدید : 138 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 21:02